فرشته كوچولوي ما فرشته كوچولوي ما ، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

فرشته كوچولوي ما

خاطره زايمان من

به لطف خدا تقريبا دوران بارداري راحتي داشتم ،همه چيز ميخوردم ، همه جا ميرفتم وخلاصه همه كار ميكردم ولي با احتياط . تا اينكه هشت ماه بارداري به سرعت طي شد و رسيديم به ماه نه . ماه اضطراب و خوشحالي ، اضطراب زايمان و خوشحالي براي ديدن روي ماه دخترم . هم خودم و هم تشويقاي همسرم باعث شد از همون اول به فكر زايمان طبيعي باشم . راستش از سزارين و اتاق عمل بيشتر ميترسيدم تا از زايمان طبيعي . ماه اخر طبق توصيه دكترم تقريبا هرشب پياده روي رو با همسرم انجام ميداديم ، غذاهاي مقوي بيشتر ميخوردم تا وزن بچم بره بالا و گرميجات كمتر ميخوردم تا احتمال زردي كم بشه ، روز در ميون دوش ابگرم ميگرفتم و شكممو ماساژ ميدادم ، قر ميدادم و خلاصه هرچي شنيده بودم و با احت...
6 اسفند 1393
1